سایِبانِ رحمتِ معصومه
ولادت- 1 ذی القعده 1429 –جمعه 10/8/ 1387
قم حریمِ حضرتِ معصومه است
سایِبانِ رحمتِ معصومه است
بانویِ صبر و عفاف و عاطفه
نامِ زیبایش چو مادر فاطمه
عندلیبانِ غزلخوان در نوا
نغمه می سازند بهرِ آشنا
سرزمینت، خاکِ پاکِ جنّت است
جایِ امّید و، حریمِ رحمت است
خواهرِ مولا علی، موسی الرّضا
عاشقِ ایمان و، علمیّ و، خدا
دخترِ موسایِ کاظم، فخرِ دین
آشنایِ علم و ایمان و یقین
ای فدایِ رویِ ماهت، اَلسَّلام
جانِ ما محوِ نگاهت، اَلسَّلام
دختری از نسلِ آب و آینه
سایِبانِ رحمتت، بهرِ همه
گر شفایِ قلبمان، در دستِ توست
هر چه خواهی جملگی دربستِ توست
ما فدایِ آن حریم و درگهت
عاشقِ دیدارِ رویِ چون مَهَت
یک نظر کن بر دلِ ما، آشنا
تا تمامِ دردِمان، یابد شِفا
سایِبانِ رحمتِ معصومه
ولادت- 1 ذی القعده 1429 –جمعه 10/8/ 1387
قم حریمِ حضرتِ معصومه است
سایِبانِ رحمتِ معصومه است
بانویِ صبر و عفاف و عاطفه
نامِ زیبایش چو مادر فاطمه
عندلیبانِ غزلخوان در نوا
نغمه می سازند بهرِ آشنا
سرزمینت، خاکِ پاکِ جنّت است
جایِ امّید و، حریمِ رحمت است
خواهرِ مولا علی، موسی الرّضا
عاشقِ ایمان و، علمیّ و، خدا
دخترِ موسایِ کاظم، فخرِ دین
آشنایِ علم و ایمان و یقین
ای فدایِ رویِ ماهت، اَلسَّلام
جانِ ما محوِ نگاهت، اَلسَّلام
دختری از نسلِ آب و آینه
سایِبانِ رحمتت، بهرِ همه
گر شفایِ قلبمان، در دستِ توست
هر چه خواهی جملگی دربستِ توست
ما فدایِ آن حریم و درگهت
عاشقِ دیدارِ رویِ چون مَهَت
یک نظر کن بر دلِ ما، آشنا
تا تمامِ دردِمان، یابد شِفا
لطف ها اندر کلامم ریختی
شعر را با جان من آمیختی
با شعور شعر کردی شاعرم
بر لبانم شکرِ خود آویختی
لب دریا و آغازِ تغزّل
به دستان تو کردم من توکّل
مکن هرگز جدا از دامنِ خود
سرِ ما را، تو ای بابِ توسّل
دمی ما را به درگاهت اَمان ده
به ما هم راهِ عشقت را نشان ده
بنوشان از میِ وصلت به کامم
مرا توفیقِ فیضِ بیکران ده
تو گفتی راهِ عشقت بازِ باز است
زبانِ عشقِ ما راز و نیاز است
نیازِ من شده از حد فزونتر
خدایا کِی زمانِ آن نماز است