شعر رضوان

بنده شاعر آئینی هستم و در این وبلاگ قصد ارائه ی اشعارم در مناسبت های مذهبی را دارم تا وظیفه ی هنری خویش را در قبال ولی نعمتان خویش به انجام برسانم.به امید قبول و عنایت ایشان و دوستدارانشان

شعر رضوان

بنده شاعر آئینی هستم و در این وبلاگ قصد ارائه ی اشعارم در مناسبت های مذهبی را دارم تا وظیفه ی هنری خویش را در قبال ولی نعمتان خویش به انجام برسانم.به امید قبول و عنایت ایشان و دوستدارانشان

حریمِ حضرتِ معصومه

سایِبانِ رحمتِ معصومه

ولادت- 1 ذی القعده 1429 جمعه 10/8/ 1387

قم حریمِ حضرتِ معصومه است

سایِبانِ رحمتِ معصومه است

بانویِ صبر و عفاف و عاطفه

نامِ زیبایش چو مادر فاطمه

عندلیبانِ غزلخوان در نوا

نغمه می سازند بهرِ آشنا

سرزمینت، خاکِ پاکِ جنّت است

جایِ امّید و، حریمِ رحمت است

خواهرِ مولا علی، موسی الرّضا

عاشقِ ایمان و، علمیّ و، خدا

دخترِ موسایِ کاظم، فخرِ دین

آشنایِ علم و ایمان و یقین

ای فدایِ رویِ ماهت، اَلسَّلام

جانِ ما محوِ نگاهت، اَلسَّلام

دختری از نسلِ آب و آینه

سایِبانِ رحمتت، بهرِ همه

گر شفایِ قلبمان، در دستِ توست

هر چه خواهی جملگی دربستِ توست

ما فدایِ آن حریم و درگهت

عاشقِ دیدارِ رویِ چون مَهَت

یک نظر کن بر دلِ ما، آشنا

تا تمامِ دردِمان، یابد شِفا

حریمِ حضرتِ معصومه

سایِبانِ رحمتِ معصومه

ولادت- 1 ذی القعده 1429 جمعه 10/8/ 1387

قم حریمِ حضرتِ معصومه است

سایِبانِ رحمتِ معصومه است

بانویِ صبر و عفاف و عاطفه

نامِ زیبایش چو مادر فاطمه

عندلیبانِ غزلخوان در نوا

نغمه می سازند بهرِ آشنا

سرزمینت، خاکِ پاکِ جنّت است

جایِ امّید و، حریمِ رحمت است

خواهرِ مولا علی، موسی الرّضا

عاشقِ ایمان و، علمیّ و، خدا

دخترِ موسایِ کاظم، فخرِ دین

آشنایِ علم و ایمان و یقین

ای فدایِ رویِ ماهت، اَلسَّلام

جانِ ما محوِ نگاهت، اَلسَّلام

دختری از نسلِ آب و آینه

سایِبانِ رحمتت، بهرِ همه

گر شفایِ قلبمان، در دستِ توست

هر چه خواهی جملگی دربستِ توست

ما فدایِ آن حریم و درگهت

عاشقِ دیدارِ رویِ چون مَهَت

یک نظر کن بر دلِ ما، آشنا

تا تمامِ دردِمان، یابد شِفا

به یادِ خدا

«شعور شعر»

لطف ها اندر کلامم ریختی

شعر را با جان من آمیختی

با شعور شعر کردی شاعرم

بر لبانم شکرِ خود آویختی

«باب توسّل»


لب دریا و آغازِ تغزّل

به دستان تو کردم من توکّل

مکن هرگز جدا از دامنِ خود

سرِ ما را، تو ای بابِ توسّل


«فیضِ بیکران »


دمی ما را به درگاهت اَمان ده

به ما هم راهِ عشقت را نشان ده

بنوشان از میِ وصلت به کامم

مرا توفیقِ فیضِ بیکران ده

 

 


«زبانِ عشق»


تو گفتی راهِ عشقت بازِ باز است

زبانِ عشقِ ما راز و نیاز است

نیازِ من شده از حد فزونتر

خدایا کِی زمانِ آن نماز است