شعر رضوان

بنده شاعر آئینی هستم و در این وبلاگ قصد ارائه ی اشعارم در مناسبت های مذهبی را دارم تا وظیفه ی هنری خویش را در قبال ولی نعمتان خویش به انجام برسانم.به امید قبول و عنایت ایشان و دوستدارانشان

شعر رضوان

بنده شاعر آئینی هستم و در این وبلاگ قصد ارائه ی اشعارم در مناسبت های مذهبی را دارم تا وظیفه ی هنری خویش را در قبال ولی نعمتان خویش به انجام برسانم.به امید قبول و عنایت ایشان و دوستدارانشان

گنج سامرا


ولادت - 8 ربیع الثانی 1442– سه شنبه 4/9/1399

از عرشِ خدا، منادی آمد

میلادِ حَسَن، به هادی آمد

آمد به جهان، شعاعِ نورش

مِن جمله،نشسته در سُرورش

از مَقدمِ او، ستاره روشن

عالَم به وجودِ او، مُزَیَّن

در هشتِ، ربیعِ ثانی آمد

از نسلِ، امامِ هادی آمد

در هشتِ ربیعُ الأوّل او رفت

رفته به جوانی و، بیست و هفت

او صامت و هادی و، رفیق است

بر شیعۀ خود، بسا شفیق است

نورِ دگر از مدینه تابید

از جلوۀ او جهان درخشید

هادی چو رخِ شما ببوسید

حق مَقدمِ پاکتان پسندید

روشن زِ تو، چهرۀ نقی شد

توصیفِ تو، واژۀ زکی شد

تو گنجِ ضریحِ سامرایی

محبوبِ تمامِ اولیایی

بر شعرِ خودت، که رو نمایی

بر مثنوی ات، چه خوش نوایی

پروانه شَوَم، به گِردِ کویت

نوشم قدحی، از آن سبویت

در این سَحَرَم، نسیمِ جانی

جان مایۀ، عشقِ جاوِدانی

تو خندۀ شادِمانِ خورشید

دادی به دلِ شکسته، امّید

شادی به جهان، گشوده ای تو

چون رویِ مَهَت، نموده ای تو

سَروی به فرازِ باغِ امّت

إحدی عَشَری، بَرِ ولایت

مولا تو به ما دعا بفرما

دیگر درِ این فَرَج تو بگشا

دنیا پُرِ از، فریب و آه است

روزِ همگان، شبِ سیاه است

اعمالِ همه، زِ بس گناه است

فرجامِ به آخرت، تباه است

چشمِ همه سویِ امرِ شاه است

چون منتظرِ قدومِ ماه است

 یاری بنما که مهدی آید

عالم پُرِ از خدا نماید

ظلم و گنه از جهان بشوید

صد غنچۀ عدل و دین بروید

این جمعه دگر بیاید ایشان

عالَم پُرِ از خدا و ایمان

شیرِ خدا

شیرِ خدا

ولادت- 1395

میلادِ امامِ اوّلی آمده است

از عرشِ خدا، نامِ علی آمده است

از نورِ نگاهِ احمدی، کنجِ حرا

در کعبه نوایِ اَزَلی آمده است

شیرینیِ این محفلِ ما، نورِ رُخَش

کامِ همه را چون عسلی آمده است

تا جامِ اَلَستِ حق به کامِ شیعه ست

با نامِ علی، صوتِ بَلی آمده است

او شیرِ خدا و، مردِ میدانِ عمل

از نزدِ خدا، بهرِ یَلی آمده است

تا نامِ  علی، به هر کجا بُرده شود

صوتِ صلواتِ بس جَلی آمده است

از فرطِ رضا، به مرتضی شُهره شده

در وقتِ قضا، راهِ حلی آمده است

هر جا که نبوده احمد، او جایش بود

در خوف و خطر، چون بَدَلی آمده است

بر شهرِ خدا، که شیعه نامش کردند

اینک چه شهِ بی مَثَلی آمده است

دشمن ز جفا، گر چه وفایش بِشِکَست

بر جور و ستم، چون خِلَلی آمده است

در علم و عبادت که به همتاییِ او

تا فاطمه هم کُفوِ علی آمده است

حق با علی است و غیرِ او ناحقّ است

بر غیره چو مُهرِ بَطَلی آمده است

در تاب و توانم نَبُوَد گفتن از او

او اَکثَر و کِی بر اَقَلی آمده است

هدایتِ هادی

 

ولادت – 10 رجب – 1398

میلادِ محمّد تقی گردیده

عطرِ گلِ نرگس، به فضا پیچیده

صد شکرِ خدا، که طلعت و چهرۀ او

چشمِ اَحَدی نظر نکرده، دیده

از اوجِ سماء، چو اختری پیدا شد

در اوجِ فَلَک، ستاره ای تابیده

در ظلمتِ گمراهی و، ظلمِ ظالم

هادی به هدایتش، خدا را دیده

از شوقِ گُلِ رویِ جمالِ آقا

صد دانه دُرِ شعف، به گُل غلطیده

گویی که رضا، به حمد و شکرِ ایزد

از جود و کَرَم، دُری چنین ساییده

او منتظرِ قدومِ مولا بوده

حالا که بیامده، به او بالیده

با چشمِ دلت، نگر به عرش و ملکوت

امشب که رضا، نورِ خدا پاشیده

پروانه پُر از عطرِ گل و، عشقِ سَحَر

گُل وا شده و، به شاخِ تر رقصیده

آن دم که جوادِ دین، به دنیا آمد

گویی که مَلِک، رویِ رضا بوسیده